- قطره افشان
- آنچه از آن قطره فرو ریزد ریزنده، بخشنده، رونده پوینده: براه دوست چو سالک شدیم قطره فشان نشان آبله در راه جستجو شستیم
معنی قطره افشان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ریختن قطره، تردد کردن پوییدن
قطره فشاننده، آنچه مایعی از آن قطره قطره افشانده شود، آنچه از آن قطره فروریزد
سرشک افشان چکه افشان شارنده افشانه
آنچه از آن قطره فرو ریزد ریزنده، بخشنده، رونده پوینده: براه دوست چو سالک شدیم قطره فشان نشان آبله در راه جستجو شستیم
بوی افشان
چکه فشان ریزنده گواژ دست ودل باز، رونده